۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

بیمارستان طوبی

کم کم گلها دارند از ما می ترسند.
اول شمعدانی های تابستانی، بعد فتونیا و شفلرا و حالا شمعدانی امسال که خانه اش گلدان فتونیای مرحوم است. 
وارد گل فروشی"زعیم" که می شویم گل ها خودشان را گم و گور می کنند از دستمان. ما واقعا هیچ تلاشی جهت مرگشان نمی کنیم و واقعا قاتل نیستیم، باور کنید خود مرگی می گیرند اینها. 
حالا اینجا در خانه ی طوبی یک بیمارستان گلها راه انداختیم. اینجا بخش نور دهی است. آنطرف بخار دهی، بخش های قارچ کشی، شیر شویی، افشانه آب و موسیقی و ریلکسیشن و غیره و ذلک هم راه انداختیم. در این سی و سه سال اگر همین قدر به خودم رسیده بودم الان یک گندی شده بودم برای خودم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

گاهی از آسمان میمون می‌بارد

یک هفته و سه روزه که داریم تعمیرات می‌کنیم. تقریبا همه جام خراب شده. خانه‌مان، ماشینمان، خانواده‌ام، کارم، جسمم، روحم، روانم.......